صفحات

۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

مشروطیت و گذار ایرانیان به تجدد

مشروطیت و گذار ایرانیان به تجدد
جامعۀ ایران را در برخی تحلیل‌ها جامعه‌ای در حال «گذار» می‌دانند، گذار را می‌توان تحولی تدریجی و روبه جلو و از وضعی به وضع دیگر دانست که عموماً مثبت تلقی می‌شود و البته دارای وجوه مختلفی است که ممکن است همزمان یا ناهمزمان باشند، به این معنا که در وجهی یا وجوه مشخصی گذار صورت می‌گیرد و در برخی وجوهِ دیگر نه. شناخت این وجوه و نوع گذار یک جامعه، در شناخت تحولاتِ آن بسیار تأثیرگذار است و از الزاماتی است که باید به آن بسیار توجه نمود. ایران، در سرآغار تاریج جدیدش در سال‌های آغازین دوران قاجار، با درک از عقب‌ماندگی‌اش نسبت به دنیای جدید به دورانِ گذاری وارد شد که می‌توان گفت در برخی وجود هنوز ادامه دارد. ایران از دوران قاجار با برخوردی که با دنیای جدید و مظاهرِ فکری و سیاسی و اقتصادی آن داشت، به تدریج و به کندی شروع به خروج از وضعیتِ سنتی‌اش کرد، به نحوی که نمی‌توان انکار کرد که ساختار اجتماعی و سیاسی ایران در هنگام صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی، همانی بود که پیش از آن وجود داشت. اراده‌ای خواسته یا ناخواسته، ایرانیان را به سمتی برد که بی‌گمان بخش مهمی از زندگی سیاسی و اجتماعی‌شان با تحولاتی عجین شد که این دوران را از پیش از خود جدا می‌کند. جنگ‌های ایران و روس که موجب «وهن» ایرانیان شده بود، باعث توجه به وضعیتی شد که برایِ ایشان در برابر دنیای جدید به وجود آمد و پاسخی که برای آن داشتند، شروع به نوعی اصلاحات در زمینه‌های گوناگونی بود که البته در ابتدا بیشتر به ساختار ارتش و نیروی نظامی معطوف بود ولی به تدریج، با گسترش ارتباط با دنیای جدید و مظاهر گوناگونِ آن، توجه ترقّی‌خواهان بیش از هر چیز به بنیان‌های حکومتی و ساختار سیاسی معطوف شد و از اینجا «اندیشۀ قانون‌گرایی» و «حکومت قانون» مورد توجه قرار گرفت، به این صورت که ترقی‌خواهان، به صراحت در نوشته‌های‌شان بیش از هر چیز به قول میرزا یوسف خان مستشارالدوله "یک کلمۀ قانون" را به اصلی‌ترین مبنا برای تغییر امور دانستند و روح ترقی‌خواهی زمانه را به قانون مربوط دانستند و آن را به این منوط.
از این بابت، جامعۀ ایران در وضعیتی قرار گرفته که آگاهی از دردِ عقب‌ماندگی اندک اندک درمانِ خود را شناخت، این درمان که قانون شناخته شده بود، مفهومِ بنیادینِ آن هنوز به صورت فراگیر مشخص نشده بود، ولی همگان بر سرِ مضمونِ اصلیِ آن، یعنی «وجود اصول ثابت و فراگیر و عامی که بر اساسِ آن امور شخصی و عمومیِ افراد سامان بیابد» مورد پذیرش بود. برخی به دنبال قوانین موضوعه بودند برخی نگاه در عمق و ریشۀ قانون جدید و تطبیق آن با شرع بودند و در عین حال بنیان‌هایی برای حقوق جدید ریختند. این نگاه‌ها و این تعبیرها، همه نشان دهندۀ آن بود که وضعیت جامعۀ ایران و نیز ساختار سیاسی آن نمی‌تواند با اتکاءِ صِرف به ارادۀ ملوکانۀ پادشاه اداره شود و زمینه و ارادۀ جدیدی لازم است که به صورت فراگیر وضعیت را دگرگون کند، و می‌توان گفت که مشروطیت بر این مبنا مورد توجه قرار گرفت و برای گذار حکومت و جامعۀ ایرانی از استبداد و بی‌قانونی به حکومتی قانون‌مند و «مشروط» جنبشی لازم است که در اواخر سلطنت مظفرالدین‌شاه به وقوع پیوست. چرا که در شناخت تحولاتِ آن روزگار، این را باید در نظر داشت که ساختار سیاسی و نخبگان درون حاکمیت، ناتوان از ایجاد چنین تحولی بودند و البته بخشی از آن‌ها نیز اساساً با دگرگونی در ساختارِ سیاسی مخالف و آن را برخلاف مصالح‌شان می‌دانستند و می‌دیدند، از این رو در این جامعه، برای «گذار» به وضعی جدید، ناچار حرکت‌ها از پایین جامعه و به صورتِ «جنبش» است، جنبشی که بعدها نامِ خود را از نتیجه‌ای که به دست آورد گرفت: «جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران». از این رو، یکی از نکات مهمی که در تبیین جنبش مشروطیت، باید مورد توجه قرار گیرد، خصلت «گذار»گونگی آن است، به این معنا که این جنبش در جایی از تاریخ معاصر قرار می‌گیرد که هم به عنوان برآیند روندهایِ پیشین تحول در جامعۀ ایران در عصر قاجار است و هم روزنه‌ای برای عصرِ جدیدی که پس از آن قرار دارد.
این را باید در نظر داشت که، مشروطیت، بیش از هر چیز بر اساس ایدۀ حکومتِ قانون و قانون‌خواهی شکل گرفت، از این رو تبیین مسئلۀ قانون‌خواهی و رفتن به سمتِ آن بیش از هر چیز برای شناخت این رویداد حائز اهمیت است و این مسئله، مهم‌ترین خصلتِ گذارگونگی را برای مشروطیت تعیین می‌کند، چرا که حکومت قانون البته چیزی فراتر از صِرفِ مشروطیت بود و تشکیل مجلس شورای ملی و نگارش قانون اساسی و سپس متمم آن، بنیادهایی برای جامعۀ در حالِ گذار از یک حکومت و جامعۀ بی‌قانونِ نوشتاری به حکومتی با قوانین و قواعدِ نوشتاری و جدید بود. از زمانی که میرزا یوسف خان مستشارالدوله «یک کلمه» را که مهم‌ترین رساله در قانون‌خواهی بود نگاشت، سیر فکر قانون‌خواهی در ایران اندک اندک به سمت ایجاد «نهاد»هایی رفت که با آن‌ها بتواند بخشی از آرزوهای خود را تحقق ببخشد. این نهادخواهی اگرچه به صورت مشخص در نوشته‌های مربوط به قانون‌خواهی نیامده بود، ولی در پسِ همۀ تلاش‌های قانون‌خواهی قرار داشت، چنانکه در خواسته‌های مشروطه‌خواهان، ایجاد عدالت‌خانه، که تأسیسِ نمونۀ عُرفیِ آن در عصر ناصری مسبوق بود، نشان دهندۀ فکر نهادخواهی برای ایجاد یک دستگاه مطمئن و فراگیر برای اجرای قانون بود. در عین حال تجربۀ دنیای جدید در ایجاد مجالس قانون‌گذاری، نقش عمده‌ای در شکل‌گیری نهادهای فراگیر برای ایجاد حکومت قانون در ایران داشت، چنانکه، صدور فرمان تشکیلِ مجلس شورای ملّی، توسط مظفرالدین شاه، به فرمان مشروطه تعبیر شده است و اگرچه نمی‌توان مشروطه را صرفاً به تأسیس مجلس فرو کاست، ولی می‌توان آن را مهم‌ترین نهاد و اصلی‌ترین نماد آن دانست، به خصوص در تعبیری که از مشروطه در آن روزگار شده بود، تعبیری حقوقی و قانون‌خواهانه.
این را باید در نظر داشت که، مشروطیت ضمن توجه به دستاوردهای دنیای جدید به این موضوع نیز توجه دارد که چه نسبتِ مشخصی با دستاوردهای داخلی و زمینه‌های مشخص داخلی دارد. اگرچه متن قانون اساسی مشروطه برگرفته شده از متون قانون اساسیِ غرب بود، و البته گریزی از آن نبود، ولی مباحثی که پیرامون مشروطیت، پس از صدور فرمان تأسیس مجلس شورای ملی، موسوم به فرمان مشروطیت، در میان علمای شیعه در مخالفت و موافقتِ آن صورت گرفت، نشان دهندۀ وضعیت جدیدی بود که در زمینۀ تاریخ فکر جدید در ایران شکل گرفته بود ولی به هر حال، بنا به دلایلی که پرداختن به آن در این مختصر میسر نیست، راهِ درستی نیافت و گذارِ ایرانیان در این زمینه ناقص ماند و لزوم بازخوانیِ این گذار را باید به درستی متذکر شد. و البته وارد شدن به آن می‌تواند مقدمه‌ای مهم برای درکِ جدید از مشروطه باشد، چرا که با این درکِ جدید و تفکیک میانِ دو دورۀ مشروطیت، فهمی از آن به دست می‌آید که موجب قرار گرفتنِ آن در زمینه‌ای مشخص در گذارِ ایران زمین به دورانِ جدیدِ تاریخِ خود است.
در اینجا ذکر این نکته بسیار مهم است که «جنبشِ قانون‌خواهانۀ مشروطیت» را باید به دو بخش مهم تقسیم کرد، یکی پیش از پیروزی، که باید آن را جنبشی اجتماعی دانست که گروه‌های مختلف اجتماعی با علایق گوناگون ولی با هدفی کمابیش یکسان گردِ هم آمده و علیه وضع موجود اعتراض کردند و به پیروزی رسیدند و پس از آن جنبشی فکری دانست ، البته کوتاه‌مدت و تا حدی بی‌سرانجام، که در آن جدال بر سر مفهوم مشروطیت و قانون و برابری و آزادی، به صورت مشخصی بروز و ظهور یافته بود. نزاعی که بیش از همه میان علمای موافق و مخالف مشروطه شکل گرفت و موجب به وجود آمدن مواضع مشخصی دربارۀ مفاهیمِ بسیار بنیادینِ در آن روزگار شد. این مسئله را از این رو باید بسیار مهم دانست که نفسِ ورود علمای طراز اوّلی چون آخوند خراسانی، به موضوع مشروطیت و نوشتن رساله‌هایی مانند تنبیه‌الامة نشان‌گر آن بود که بخش مهمی از گروهی از مشروطه‌خواهان که عبارت از علمای شیعه بودند به درستی گذار به دنیای جدید را فهمیده و البته از پایگاهِ فکری شان، یعنی فقاهت به آن می‌نگرند و سعی در فهم و درک و توجیه آن برای خود و هواداران و پیروان‌شان دارند، کاری که به نوعی در غیابِ روشنفکرانِ آن روزگار صورت گرفت و علی‌رغم آنکه رساله‌های مهم در قانون‌خواهی توسط ترقی‌خواهانی چون ملکم خان و مستشارالدوله و طالبوف نوشته شده بود، رساله‌های مشروطه‌خواهی توسط فقهایی نوشته شده بود که البته درکِ ابتدایی‌شان را بیش از همه از نوشته‌های ترقی‌خواهان متأخر گرفته بودند. در اینجا به نظر می‌رسد که آن رساله‌ها و این نوشته‌ها را باید در یک زمینه قرار داد و آن‌ها را در گذار ایران زمین به دنیای جدید مورد توجه مجدد قرار داد، چرا که بیش از هر چیز، اشنایی ایرانیان با فکر جدید، بیش از آن‌که مبتنی بر منابع دستِ اوّل و تعمق و نقد و بررسی آن‌ها باشد، بر نوعِ نگاهِ کسانی چون مستشارالدوله و ملکم و طالبوف و آخوند خراسانی و نایینی استوار است، و البته نوشته‌های ایشان را بیش از هر چیز باید در چهارچوبِ کلیِ "گذار" جامعۀ ایران به دنیای جدید مورد بررسی قرار داد، که می‌تواند چهارچوبی غیرِ ایدئولوژیک و قابل استفاده برای روزگار فعلی نیز باشد.

۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

اَز میانِ کتاب ها2


اَز میانِ کتاب ها2
دُرُست و راست بگو! بی پیرایه و بی ملاحظه بگو! بگو برایِ آن که سُخنِ تو را بفهمند!... و نه تنها گروهی از نخبگان نازک اندیش سخنِ تو را بفهمند، بلکه آن چُنان بگو که هزاران هزار تَن، و ساده ترین و ناچیزترینِ انسان ها سُخنِ تو را دَرک کُنند. از سخنِ بی پیرایه و آشکار خود بیمناک مَشو! بی ابهان و بی پرده سخن بگو! واضح بگو و حتی اگر لازم باشد تند و جانگزا! اگر ناچار شدی استوارتر بِایستی و سخن بگویی، بیمناک مشو! و اگر لازم دانستی که بعضی از کلمات را تکرار کنی، تکرار کن تا کلماتِ تو بهتر در دل ها بنشیند، و بیهوده دنبالِ کلماتِ زائد مباش! که حتّی یک کلمه نباید بی فایده به کار رود. بگذار تا کلامِ تو عینِ عمل باشد!
رومن رولان، ژان کریستُف، ترجمه محمد مجلسی، جلد اوّل، صص24-25.

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

از میانِ کِتاب ها-1


اَمواج هُجوم می آورند و پُشتۀ خاک را پَراکنده می کنند. ولی هر یک از این کولبارها پَسمانده ای از ریگ هایِ سنگین به جا می گُذارد که موج آن را نمی برد! و کم کم سَد بالا می آید. و خواه ناخواه زمانی می رسد که سنگ های بر هم نهاده دیوار مُحکَمی در بَرابَرِ دریا می کِشد و اَمواج از ویران کردنِ آن عاجز می مانند: زمینِ تازه ای به وجود می آید که نسل هایِ آینده مُظفرانه رویِ آن گام بر می دارند!
روژه مارتَن دوگار، خانوادۀ تیبو، ترجمۀ ابوالحسن نجفی، جلد چهارم، ص1771

۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

اطلاعیه ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران؛ «امنیت منطقه ای در پرتو تحولات جهانی: تحلیل علمی دگرگونی های خاور میانه»


اطلاعیه ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران
«امنیت منطقه ای در پرتو تحولات جهانی: تحلیل علمی دگرگونی های خاور میانه»

بدین وسیله به استحضار می رساند ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران با عنوان «امنیت منطقه ای در پرتو تحولات جهانی: تحلیل علمی دگرگونی های خاور میانه»،  بیستم مهرماه 1391 در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار خواهد شد. علاقمندان می توانند با شماره های 66974140 و 66493412 در ساعات اداری تماس گرفته و  برای شرکت در همایش ثبت نام نمایند. با توجه به محدودیت گنجایش سالن برگزاری، اولویت با کسانی خواهد بود که زودتر ثبت نمایند. هزینه شرکت در همایش (50000 ریال برای دانشجویان، 100000 ریال برای اعضای پیوسته انجمن، و 200000 ریال برای سایرین) در محل برگزاری دریافت خواهد شد.
به دلیل محدودیت های زمانی و مکانی و با توجه به مشارکت گسترده پژوهشگران، فرصت ارائه سخنرانی تنها برای کمتر از نیمی از مقالات میسر است و برگزارکنندگان همایش ناگزیر از انتخاب میان مقالات بوده اند. ضمن سپاس فراوان از همه پژوهشگرانی که با ارسال مقالات خود به دبیرخانه در این همایش مشارکت فعال داشته اند، از عزیزانی که فرصت ارائه مقاله در این همایش را نیافته اند پوزش خواسته و امید است که در آینده نیز انجمن علوم سیاسی ایران همچنان به مشارکت فعال این عزیزان مفتخر بوده و از همراهی آنان بهره مند باشد.  لازم به ذکر است چکیده تمامی مقالات ارسالی در کتابچه چکیده مقالات منتشر شده و در محل برگزاری همایش توزیع خواهد شد. پیش نویس برنامه همایش جهت اطلاع علاقمندان به شرح ذیل تقدیم می شود.
با سپاس
دبیرخانه همایش


پیش­نویس برنامه همایش
«امنیت منطقه ای در پرتو تحولات جهانی: تحلیل علمی دگرگونی های خاور میانه»
زمان: پنجشنبه 20/7/1391        مکان: خانه اندیشمندان علوم انسانی
_ سخنرانی رئیس انجمن علوم سیاسی- دکتر مجتبی مقصودی ( 9:00)
_ گزارش دبیر علمی همایش- دکتر سیدمحمدکاظم  سجادپور  ( 9:15) 

پنل افتتاحیه: چیستی و ماهیت تحولات خاور میانه(9:30- 11:00 )
1. ماهیت تحولات اخیر در خاور میانه – دکتر قاسم افتخاری
2. تحولات خاورمیانه  وگرایشات جدید در اخوان المسلمین – دکتر داود فیرحی
3. برده مزلويي، نگاهي به ماهيت و چيستي بحران‌ها در خاورميانه- دکتر حمیدرضا ملک محمدی
4. حكمراني آناكرونيستي: الگويي مفهومي براي فهم ماهيت و آهنگ تغيير در جهان عرب- دکتر قدیر نصری
5. تعارض منافع و جدال تفاسیر ایران و آمریکا در فهم ماهیت تحولات اخیر خاورمیانه- دکتر علی کریمی مله
6. مسائل جنسیتی در جامعه اطلاعاتی خاور میانه – دکتر طاهره ابراهیمی فر

پنل­های هم­زمان صبح (11:15-  13:30)
پنل یک:  ریشه­ها و ماهیت تحولات خاور میانه (سالن اصلی)
1. واکاوی رفتار سیاسی مدرن در مصر عصر آگاهی(تحلیل جنبش 2011 مصر) - دکتر حسین جمالی/ سید صمد حسینی
2. ‌‌‌ریشه‌های بلندمدت خیزش‌های عربی و عوامل کوتاه‌مدت کامیابی یا ناکامی آن‌ها- دکتر محمد علی تقوی/ دکتر مرتضی منشادی
3. تأثیر قومیت و شکاف‌هاي اجتماعی بر دموکراسی سازی و احیاگری اسلامی در مصر ،تونس، لیبی و یمن-  دکتر حسین معین آبادی
4. نقش ساختارهای سیاسی پیش از جنبش های بهار عربی بر تحولات آینده کشورها؛ مطالعه موردی تونس و لیبی- رضا نصیری حامد
5. ماهیت رسانه های ارتباطی نوین و چیستی تحولات در خاورمیانه -  محمدرضا ملکیان
6. علل و زمینه های وقوع خیزش های اسلامی در کشورهای عربی – غلامرضا ابراهیم آبادی
7. ریشه­یابی تحولات اخیر در خاورمیانه عربی؛ نقش جنبش­های اجتماعی جدید در شکل­گیری این تحولات- مهدی جوکار/ سهیل خسروی دهقی

پنل دوم: نقش بازیگران  منطقه­ای در تحولات خاورمیانه (سالن جنبی)
1. دست نامرئی عربستان سعودی در تحولات خاورمیانه – دکترامیر مسعود شهرام نیا/ نازنین نظیفی نائینی
2. تحولات خاورمیانه، سیاست منطقه ای ترکیه و موقعیت جمهوری اسلامی-  میرقاسم بنی‌هاشمی
3. قطر، نایب بازیگران فرامنطقه ای- حسین اصغری ثانی
4. بيداري اسلامي؛ آزمون چين در نظم آتي خاورميانه – مهدی فرازی
5. روسیه و تحولات منطقه ای خاورمیانه- معصومه نجفی
6. دیپلماسی عمومی آمریکا در منطقه خاورمیانه؛ با تأکید بر تحولات اخیر-  افسانه احدی
7. سياست ابهام هسته ای اسرائيل و ناكارآمدي طرح خاورميانه عاري از تسليحات هسته اي- مسعود مسعودی زاده

پنل­های هم­زمان بعد از ظهر (15:00- 17:15)
پنل یک: ایران و تحولات خاور میانه (سالن اصلی)
1. نمانام باژگونه در سیاست خارجیِ خاورمیانه‌ای ایران-  دکتر محسن خلیلی
2. ج.ا.ایران و الگوهای امنیت منطقه‌ای در آسیای جنوب‌غربی- دکتر جعفر حق­پناه 
3. نقش جمهوري اسلامي ايران در همگرايي كشورهاي اسلامي خاورميانه – دکتر بهرام  نوازنی / ساسان خورانی
4. ایران و امنیت منطقه ای خاورمیانه- دکتر امیر دبیری مهر
5. بازتاب تحولات سوریه بر محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه- دکتر اصغر کیوان حسینی / مریم مظفری پور
6. امنیت ملی ایران و تحولات ژئوپولتیک اخیر خاورمیانه؛ فرصت ها و چالش ها- دکتر ابراهیم شفیع پور/ جواد جمالی
7. گذار سیاسی در مصر و الگوی جديد امنیت منطقه­ای ايران در خاورمیانه- فاطمه شهریار/ اميرحسين الهامي

پنل دوم: امنیت منطقه­ای خاورمیانه (سالن جنبی)
1. متحدان استراتژیک و میزان امنیت در منطقه خاورمیانه- دکتر علی اکبر جعفری
2. تحولات جهان عرب، الگوی تغییر نظم امنیتی در خاورمیانه(با تاکید بر مصر)- دکتر جوادی ارجمند/ آرش خانی
3. روابط ویژه بریتانیا - آمریکا و امنیت منطقه ای در خلیج فارس- دکتر حسام الدین واعظ زاده
4. امنیت دسته جمعی و منطقه عاری از تسلیحات اتمی خلیج فارس- دکتر کاوه افراسیابی
5. انقلاب های عربی وا مکان سنجی نظم پسا استعمارگرایی در خاورمیانه: فرامطالعه‏ای غربی- دکتر نبی اله ابراهیمی
6. بررسی ضرورت ساختار امنيتی در خاورميانه؛خرد/منطقه‌ای یا  کلان/ منطقه‌ای؟-  دکتر محمدجوادرنجکش/ حمیدرضاکشاورز
7. تحول در مفهوم و رهیافت‏های مطالعۀ امنیت در خاورمیانه پس از جنگ سرد-  حامد عامری گلستانی
8. امنیت منطقه­ای خاورمیانه؛ رقابت ایران و ترکیه- محسن صبری

پنل اختتامیه: چشم­انداز امنیت در خاورمیانه (17:30- 19:30)
1. بازسازی خلیج فارس: قطر، امارات عربی متحده و ژئوپولتیک در حال تغییر خاورمیانه- دکتر مهران کامروا
2. قبیله گرایی و آینده ناسیونالیسم قومی در خاور میانه- دکتر حمید احمدی
3. استراتژی آمریکا در خاور میانه: تحلیل دوره ریاست جمهوری اوباما - دکتر سیدمحمد کاظم سجادپور
4. همگرایی در آینده خاورمیانه- دکتر حسین سلیمی
5. امنیت و آینده بیداری اسلامی- دکتر اصغر افتخاری
6. تحولات عربی و توازن قدرت در خاورمیانه  - دکتر کیهان برزگر

-         سخن پایانی: دکتر سید محمدکاظم سجادپور(19:30)

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

پاره های اندیشه-16؛ وحدت ملّی


پاره های اندیشه-16
وحدت ملّی
وحدت «ملّی» نه در عمل شاهان که در سخن شاعران جلوه گر شده و تحقق یافته است، اما وحدتی که شالودۀ آن نه اندیشه ای خردمندانه، بلکه احساسات زودگذر و چه بسا سطحی باشد، می تواند به آسانی دستخوش زوال و نابودی شود و با توجه به تاریخ دورۀ اسلامی ایران، تا فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه خواهی، و حتی پس از آن، می توان گفت که پیوسته چنین بوده است. وحدت «ملّی» ایران زمین، فاقد پشتوانه ای خردمندانه بود و ناچار هر عملی از مجرای احساسات و خام اندیشی و بر پایۀ شالودۀ نااستوار شعر و عرفان انجام شده است، و به همین دلیل، پایانی جز شکست نمی توانست داشته باشد.
جواد طباطبایی، زوال اندیشۀ سیاسی در ایران: گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران (نسخۀ نهایی)، تهران، (نشر الکترونیک نویسنده)، 1389، صص154-153.

۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

پاره هایی از تاریخ معاصر ایران 6؛ نامۀ میرزا یوسف خان مستشارالدوله به مظفرالدین میرزا


پاره هایی از تاریخ معاصر ایران 6
نامۀ میرزا یوسف خان مستشارالدوله به مظفرالدین میرزا
میرزا یوسف خان مستشارالدوله از پیشگامان اندیشۀ قانون خواهی در ایران بود. او با نگارش رسالۀ معتبر و معروف "یک کلمه" گام در راهی نهاد که باید آن را یکی از مهم ترین زمینه ها برای تجددخواهی و قانون گرایی در ایران جدید دانست. بینش روشن او بر این استوار بود که برای "ترقی" ایران، چیزی جز یک کلمۀ قانون احتیاج نیست. البته همو تنها تلاش ها و اندیشه هایش را به قانون گرایی و قانون خواهی محدود نکرد و زمینه های گوناگون و متنوعی را برای تجددخواهی اش دنبال نمود که از اندیشۀ اصلاح خط تا آموزش نوین و راه آهن و تلگراف را در بر می گرفت. که امید است شرح آن در جای دیگر، به شرط وجود شرایط مناسب، به صورتی جامع بیاید....
تا چه پیش آید....
باری! میرزا یوسف خان به عنوان رجلی روشن بین که البته در خدمت دولت قاجار و به صورت عمده در وزارت امور خارجه مشغول بود، در طول حیات اش چند بار مغضوب حاکمیت گردیده بود و در واپسین شغل اش به عنوان کارگزار مهام خارجۀ آذربایحان در نامه ای روشنگرانه به مظفرالدین میرزا ولی عهد وقت، چکیده ای از نظرات روشن بینانه اش را در مورد سیاست و حکومت در آن زمان و مسئلۀ حکومت قانون ارائه داد. متن این نامه را، ناظم الاسلام کرمانی در کتاب ارجمندش "تاریخ بیداری ایرانیان"(1) آورده و در یکی از تصحیحاتی که از رسالۀ "یک کلمه"(2) شده نیز در ادامۀ رساله و به عنوان تکمیل آن آمده است.
در این جا بدون هیچ توضیح و تفسیری بر این نامه، متن کامل آن، به عنوان یکی از اسناد مهم و تاریخی عصر قاجار و بلکه تاریخ معاصر ایران آورده خواهد شد، باشد که یادی از این روشنگر ارجمند عصر قاجار شده باشد به نیکی....
***
قربان خاك پاي اقدست شوم! از زندگي پير غلام، زياده از سه چهار روز گويا باقي نمانده. در دولت خواهي و خانه زادي، از تكاليف واجبه خود مي داند كه افكار واپسين خود را در اين نفس آخرين به خاك پاي اقدست تقديم نمايد، چون اين عريضه در موقعي به لحاظ مبارك اجازه تشرف حاصل مي نمايد كه پيرغلام، عالم فاني را وداع نموده است. يقين دارم به اعتقاد تمام به عرايض بي غرضانه و صادقانه خانه زادي كه هرگز نسبت به پادشاه خود و وطن خود خيانت را شعار خود نكرده، ملاحظه و امعان نظر خواهند فرمود. محل ترديد و انكار نيست صدايي كه از بعد بيرون ايد، از روي صداقت و حقيقت و راستي است. حضرت اقدس امجد اعظم، روحنا فداه، را خداوند عالميان به رتبه و مقام بلند و عالي انتخاب و نايل فرموده ولي در ضمن به مسئوليت خيلي مهم و بزرگي دعوت فرموده كه حق تفكرهاي وقت حزن انگيز را سزاوار خواهد بود.
مملكت وسيعه ايران، كه وطن اصلي و خانه واقعي شاهنشاه اسلام است، به عقيده كافه سياسيون، در محل خوف و خطر است. زيرا ترقيات شديدالسرعه همسايگان و افعال و اغفال خودسرانه و بي باكانه درباريان، قواي چندين هزارساله دولت ايران را به طوري از هم متلاشي و دچار ضعف و ناتواني صعب نمود، كه علاج آن از قوه و قدرت متوطنين اين مرز وبوم به كلي خارج است، ولي عقيده حكما و سياسيون جمهور ملل متمدن بر اين است.
رفع خطرات و چاره اشكالات ايران را به همين دو كلمه مي توان اصلاح كرد كه بايد از اعمال گذشته چشم پوشيد و شروع به تأسيس قوانين تازه نمود. از اين راه مي توان احترام و اعتبار سابقه دولت و ملت قديم ايران را در انظار اقوام خارجه و ملل متمدنه و همسايگان مجددأ جلب كرد؛ و اين مطلب در نظر خردمندان مستقيم الدراك، چنان واضح و آشكار است كه محتاج به هيچ دليل و برهان نيست. محتمل است بدين وسيله آثار و اسبابي كه نيك بختي مملكت را امنيت تواند داد، بدست آيد كه بعدها مأمورين دواير دولتي كه از عالي و داني و بزرگ و كوچك در اعمال و افعالي كه در خور درجه مأموريت ايشان است، خود را به انقياد و اطاعت مواد و احكام قانونيه مكلف بدانند و مساوات حقوقيه به عموم اهالي و زيردستان از هر صنف و طايفه داده شود و براي حصول صلاح آنها، هرگونه تدبيري كه لازم است به كار برند.
والا با اين حال اشتباه وزرا و درباريان دولت از حيز امكان و قدرت انسان به طور يقين خارج است كه بتوان عظمت و اقتدار سلطنت قديمه ايران را در اين دور زمان، مجدداً به وسايل نياكان خود در خارجه و داخله مملكت نگاهداري و حفظ نمود.
به خاك پاي اقدست قسم – كه ما ايرانيان را توتياي چشم است- آنان كه عرض و جسارت مي نمايند كه اداره وزارت خانه هاي  حاليه ابداً عيب و نقص ندارد و محتاج به تغييرات نيست، حرفي است بي مغز، زلالي است تلخ، و قولي است نامسموع.
اين ناقص فهمان، از طفوليت تا امروز به چپاول نمودن اهالي بيچاره ايران معتاد شده اند و به همين طورها شرف و مكنت ملت را گرفته به خرقه خز و رشمه طلا داده اند، و به اين حرفها كه علماً خيرخواه دولت و پادشاه است و ولايت، نظم و رعيت، آسوده و نوكر، دعاگو و قشون حاضر؛ خود را مادام العمر از مسئوليت دولت خارج مي دانند.
اگر دولت وضع قانون و تنظيمات را در مملكت مقرر فرمايد، معلوم خواهد شد كه اين الفاظ مزخرف در هيچ يك از درباريان و ادارات ممالك دول كنستيتوسيون، وزن و قيمتي ندارد الا در نزد دول آسيا. اگر دولتهاي همسايه مبناي كارشان از روي دستورالعملهاي وزراء و حكام و مأمورين پوليتيكي و سياسي دولت ايران بود، چه تمناها كه دولت عليه از آنها نمي كرد و قبول نمي شد. و كدام امتياز بود كه خواهشاً به رعاياي مملكت ايران نمي دادند كه مواد آن صرفه ايرانيان نبود. چگونه بي اطلاع مأمورين پوليتيكي ايران، رابطه سياسي و تجاري در مملكت خود جرأت داشتند يا مي توانستند با ديگران مبادله نمايند.
چون دستورالعمل آنها قانون است، كه گاهي به اقتضاي وقت مواد ان را تغيير مي دهند و در هر سال طبع و در ميان آحاد و افراد ملت حتي دهقانان و برزگران و عمله جات به توسط اوراق اخبار منتشر مي شود به اين جهت تكاليف و حدود عموم اهالي محدود است و اتصالاً جلو مي روند. دستورالعمل ايرانيان، ضمير منير درباريان است كه هر چه به مقتضاي اراده و ميل ايشان باشد، صحيح است و الا اجوف.
اين است كه همه روزه عقب مي نشينند و حقوق حقه خود را مجبوراً در كمال فروتني و انكسار با خواهش و تمنا با آنها فيصل بدهند. در افواه منتشر است كه دولت ايران در خيال نظم و ترتيب دواير دولتي است.
عقلا مي گويند بدون توضيح قوانين، اين حركت مذبوح است. سياسيون و حكماي عصر به آواز بلند فرياد مي زنند: چون اهالي ايران از امير و فقير، قانون را تقليد به اروپاييان مي دانند و رشته تغيير و تبديل مأمورين دولت از زمان قديم در يد اقتدار شخص اول دولت است و اقدامات دولتيان در اصلاح حال اهالي و زيردستان، بدون قانون با ترقيات محيرالعقول اين زمانه مطابقت نداشته و ندارد، دوام و بقاي سلطنت ايران را تنها تشويق بر گذشتگان كافي نمي دانند. وزراء و خيرخواهان دولت، نظر به تكاليف واجبه خود، دو دست ديگر نيز از صاحبان علم و افكار عاريه نموده شروع به تأسيس قوانين و تنظيمات نمايند. چون قانون را مضر به حال خود مي دانند، تا جان در تن دارند اقدام به اين امر نخواهند كرد. در اين صورت بايد با همسايگان در يك درجه كم تر سلوك و رفتار نمود، زيرا اين دايگان مهربان تر از مادر و اين گرگان مرغابي صفت و اين خيرانديشان خانمان برانداز، تا دولت مقننه نشود، چشم از منافع خود نپوشيده و براي جنبش موشي، گربه هايي چند مي رقصانند و به جهت تشويق در امر سياست و تجارت به يكديگر، بازيهاي رنگارنگ به روي كار مي آورند ولو آنكه به قدر مكنت انگليسيها، در خزانه دولت ليره موجود باشد و به قدر اهالي چين، قشون آزموده و حاضر ركاب و به قدر دول آمريكا، سفاين زره پوش ... پس به عهده مأمورين سياسي و ملكي است كه هميشه بر وفق مقتضاي عصر و احتياج زمان رفتار نموده هفته اي يك روز به مفاد آيه كريمه "وشاورهم في الامر" به اتفاق يكديگر از روي حقيقت در تصفيه امور دولت و ملت شور نمايند. زيرا از بديهيات است كه احكام خداوندي در هر دين واضح و آشكار است و حق آفتابي است و علي السويه عالم را روشن و نوراني مي كند و پوشيدن آن در ميان هيچ ملت ممكن نيست. و پيرغلام شايد به قدر كفايت از احكام قرآن مجيد و احاديث نبوي (ص) اطلاع داشته باشد و شريعت مطهره اسلام ابدأ منافي قوانين عادلانه نيست و خيالاتم هنوز جمع است و آن قدر شعور دارم كه قباحت خيانت را نسبت به وجود مقدس پادشاه و ولي نعمت زاده خود و دين و مذهب خود و وطن و ابناء وطن خود درك نمايم و بفهمم؛ خصوصاً در اين حال كه از اين جهان به جهان ديگر بايد بروم و در ديوان عدل آفريننده كاينات خواهم ايستاد. پس به قوت قلب به خداوند صاحب عظمت و جبروت قسم ياد مي نمايم و خاطر مقدس بندگان اقدس امجد اسعد والا، روحنافداه، را از پيش آمد امور روزگار مطلع مي نمايم، كه با اين ترقيات فوق العاده اروپاييان، چندي نخواهد گذشت كه موقع حال اهالي ايران مقتضي آن خواهد شد كه لابد و لاعلاج، دولت ايران در سخت ترين روزگار در عداد دول كنستيتوسيون برمي آيد.
و به اقتضاي ملك و مملكت و مناسبت وضع و طبايع، مواد قانون را مجري مي نمايد و نتيجه معتنابه حاصل مي كند. اين ممالك وسيعه و اهالي و ملل متبوعه را در اجراي قانون به يك اسم و به يك چشم در تحت بيرق وطن پرستي مي آورد، و احكام عادلانه حريت افكار و مساوات حقوقيه را جاري نموده ديگر گوش به سخنهاي واهي نمي دهد، چون پيش آمد كار از آينده خبر مي دهد. لهذا به شخص حضرت اعظم والا، روحنافداه، واجب و متحتم است كه قلب مبارك شاهنشاه اسلام را به عرايض صادقانه از اشتباهات مزورانه درباريان آگاه نمايند كه جد و جهد ايشان براي منافع دو روزه خودشان است نه از براي قوام سلطنت دولت ايران. اين فقره از واضحات است كه بعدها هيچ يك از اقوام و ملل مسلم و غيرمسلم، بدون قانون زندگي نمي توانند بكنند و هرگاه خودشان اقدام به نشر قانون ننمايند، به طوري كه در ماده صربستان و غيرها ديگران دولت عثماني را با آن قدرتي كه داشت مجبور كردند، ما را نيز آسوده نخواهند گذاشت و مجبور خواهند كرد.
و باز قسم به ذات پاك احديت ياد مي كنم كه وضع قانون هرگز منافي مذهب حقه اسلام نيست و خللي و نقصي به دين و اسلاميان نمي رساند، بلكه به واسطه اجراي قانون، اسلام و اسلاميان به فوايد غيرمترقبه نايل مي شوند و از دستبرد اجانب خلاص و آسوده شده در انظار اهل عالم به عظمت و بزرگي زندگي مي نمايند.
در اين حال كه به كلي از زندگاني خود يأس دارد، ناگزير است كه براي اطلاع كارگزاران آستان مبارك، عرايضي چند در خصوص علاقه دولت ايران با دولت هاي خارجه اطلاعاً به عرض برساند. وضع دول فرنگ و طريقه اي كه در اين جزء از زمان پيش گرفته اند لايق آن است كه در اين باب قدري دقت شود.
پيش از جنگ(1877) مسيحي في مابين دولتين روس و عثماني، اعتقاد همه ملتهاي متمدنه بر اين بود كه هيئت دول اروپ همه در خيال اين هستند كه روز به روز اوضاع آسايش ابناء بشر و رفاهيات جهانيان را رونق داده آيين عدالت حريت و حقانيت را در جهان عمومي كنند. در اين اعتقاد قوي داشتيم بر آنكه مدار زندگي و نظم بلاد و آسايش عباد بسته به مركزهاي سياسيه، دربارهاي دول اروپ است. اهالي فرنگستان بعضي اطوار و آداب دول مشرقيان را به وحشيگري و ناداني و بي علمي نسبت مي دهند و وضع دول اروپا را به تربيت و مدنيت و انسانيت مي شمارند. اگر انصاف را به دقت همراه كنيم خواهيم ديد وضع حاليه اروپاييان با حالت وحشيان آفريقا فرقي ندارد، زيرا كه از يك طرف وحشيگري نسبت به سابق كم بلكه معدوم شده. لكن از طرف ديگر وحشيگري بسيار وحشتناكي در ميان دول اروپ شايع و ظاهر شده است. اگر به حقوق خودشان راضي هستند و مقصودشان رفاه حال عمومي است، پس چرا اين قدرها به قوت جنگ و قهر و استيلاي خود مي افزايند و نام آن را حقوق مي گذارند و كرور كرور مخلوق خدا را بي جهت و به واسطه پيروي و تأسيس به خيالات نفسانيه خود، فدامي كنند. دولت ايران نيز لازم است در حفظ حقوق خود مساعي جميله را به كار ببرد و براي خود از دولت هاي خارجه، دوستان و ياران معين نمايد. دولتين روس و انگليس حق همسايگي با ايران دارند ولي حقد و حسد ايشان به يكديگر، دولت ايران را به سخت ترين حالتي افكنده كه به جهت حفظ حقوق مجبور به تكلفات مالايطاق شده است.
اولاً- با دولت عثماني و امارت افغانستان به طوري كه برادر شريعت و هم مذهب و همسايه هستيم بايد متحدالقول باشيم و يگانگي مسلمين را غنيمت بشماريم، هر چند دشمنان مذهب اسلام تا امروز نگذاشته اند و به اين واسطه اغلب ممالك اسلام را تصاحب نموده اند و تا جان دارند، منتهاي مواظبت و اهتمام را در تفرقه انداختن مابين مسلمين به عمل خواهند آورد و رسوخ ظاهريه و باطنيه و معنويه خود را در منع حصول به سرعت اسلاميان به مقصود به كار خواهند برد.
افسوس كه اسلاميان هنوز در خواب غفلت غنوده اند. خود اسلاميان بايد ملتفت نكات شده تعصب و تعند را كنار گذاشته زياده از اين منكوب و مضمحل و مخذول نشوند.
ثانياً- با دولت فرانسه كه بعد از آمريكاييه و انگليسيها، متمول ترين دولت روي زمين است و مضرتي به حال ايران ندارد، عهدنامه تجارتي و سياسي مبادله نمايند. كشيدن خطوط راه آهن وساختن كارخانجات در داخله مملكت را به آنها واگذار نمايند. علو همت ملت غيور فرانسه، شباهت تامه به ملت ايران دارد؛ با هر دولتي كه طرف شده اند، طالب نيك نامي بوده اند نه تقلب و بدنامي. نزديك است به واسطه افتتاح بانك در ايران، مسكوكات ايران از طلا و نقره به كلي در عوض مال التجاره هاي قلب و مصنوعي فرنگستان از ميان برود. چندي نمي گذرد كه به واسطه زيادي خرج و كمي دخل، دولت محتاج به اولين قرض از اروپاييان خواهد شد.
اگر دولتيان امتيازاتي كه به خارجه مي دهند به فرانسوي ها بدهند ممكن است در سود صد، صد و سه و چهار به سهل ترين وجهي مبلغ معتنابه از آنها گرفته به مصرف داير نمودن كارخانجات و كشف معادن برسانند و فرع وجهي كه گرفته مي شود از محل عايدي كارخانجات و معادن بدهد.
افسوس كه درباريان با اين وضع كه ديده مي شود، اين قرض را از همسايگان به سخت ترين شروط مي گيرند به طوري كه لكه آن تا انقراض عالم از روي اهالي ايران به هيچ  آب و تاب پاك نمي شود.
بعد از اين استقراض، ايرانيان را زود لازم است كه در مقابل همسايگان، خود را حفظ و حراست نمايند. كافي نست كه تنها به حقوق خودشان متمسك شوند و بگويند زور است؛ بلكه زور تازه  و زوري كه هميشه باعث نصرت و فيروزي ابدي تواند بود، زوري كه امروزه سبب اقتدار و شوكت دول اروپا است و وجهه ترقي ايشان شده است.
اين فقره ممكن نمي شود مگر آنكه تلاش نموده طوايف مختلفه را كه در ايران سكني دارند در خير و شر وطن، عموماً با هم شريك و سهيم باشند. شريك وسهيم نمي شوند مگر آنكه قلم آزادي بدهند و در نشر معارف و تأسيس مدارس جديد، جد بليغ نمايند و براي باروري درخت مساوات، بيشتر از همه چيز واجب است به دواير ديوان خانه هاي دواير عدليه و ملكيه و محليه، نظم درست داده شود كه بر طبق قوانين عادلانه، مال و مكنت جميع تبعه بلا تفاوت و بدون توفير و ملاحظه، مصون از تعرض داخله و خارجه باشد.
آن وقت خود دولت در داير نمودن بانك و ايجاد كارخانجات و كشيدن خطوط راه هاي آهن از مكنت و ثروت اهالي وطن، محتاج به ديگران نخواهد شد.
اين مسايل از مقتضياتي است كه جد وجهدهاي بلاتأخير لازم دارد.
يقين دارد اكثري به روح پير غلام لعنت خواهند فرستاد كه دشمن اسلام و اسلاميان بوده ام. اين غلام به هيچ وجه از آنها شكايت ندارد. ايران و ايرانيان را به آنها گذاشتم و گذشتم چون عرايضم را نمي فهمند و خيالاتم را درك نمي كنند. آنچه مي خواهند بگويند.
اعقاب و اخلاف ماها در زمان آينده خواهند فهميد كه ايشان مسلمان بوده اند يا من كه در ترقي ابناي وطن مثل شهداي في سبل الله، مادام العمر جهاد مي كردم كه اقتدار و عظمت اسلام و اسلاميان را بدين وسايط نگذارم پامال شود.
حال از آستان اقدست مسئلت مي نمايم به عرايض بي غرضانه اين پيرغلام عطف نظر بنمايند، نزديك است روح خود را تقديم درگاه احديت نموده به فرمان " يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك" سرافراز آمده از اين عالم فاني بدون تأسف و ندامت اعمال ناشايسته درگذرد."
يوسف
(1306)
1. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، 2 جلد، جلد اول، تهران، نشر پیکان، 1376، صص177-172.
2. میرزا یوسف خان مستشارالدوله، یک کلمه و یک نامه، به کوشش محمد صادق فیض، تهران، انتشارات صباح، 1386، صص 90-82.