سه آفت جامعه ایران
1. توهم
در جامعۀ کنونی ایران سه چیز را می توان بیش از همه به عنوان آفت فکر و دانش ورزی دانست که البته می توان این سه افت را به دیگر ساحت های جامعه نیز تسری داد. توهم، پلشتی و رذالت.
سه آفتی که اگر به درستی به آن نظر شود تار و پود تفکر و سیاست و جامعه را در بر گرفته و ریشه در اعمال فکر و جان ایرانی انداخته است. سخن بر سر این نیست که چه بخشی از جامعه یا این گروه یا آن گروه دچار این آفت ها شده اند بلکه سخن بر سر این است که این سه آفت آن چنان ذهن و فکر ایرانی را در بر گرفته است که نزدیک است که جان او را بستاند.
برخی یکی از این آفت ها را دارند برخی جمع آن ها را چنان که توهم آن ها بر رذالت و پلشتی شان دامن می زند و رذالت شان توهم و پلشتی شان. کم نیستند ایرانیانی که در دام توهمی بس عمیق افتاده اند و خود را در قاموس رهبر و ناجی و داننده همه چیز و نظر بر عالم و آدم و مستحضر به هر چیز در کون و مکان می دانند بدون این که برای این همه ادعای شان دلیلی قانع کننده یا حداقل مشروعیتی در خور بیاورند. توهم در امور شخصی ممکن است بیش از همه چیز به خودشیفتگی حاد یا مزمن تبدیل شود ولی پای این توهم به جایی بیرون از این حوزه که باز شود فاجعه ای رخ می دهد که هیچ کس جلودار آن نخواهد بود. این توهم در جایی آغاز می شود که هیچ دلیل منطقی و خردمندانه برای ادعاهای بیشتر عجیب و غریب این متوهمان وجود ندارد و پاسخ ایشان در برابر پرسشی برای این ادله چیزی جز مهملات و احیاناً انگ های متفاوت نخواهد بود.
البته در این دوران ابزار دامن زدن به این توهم نیز خوب یا بد گسترش یافته و افراد با توجه به کمبودهایی که در شخصیت و ذات خویش می بینند با دامن زدن به این توهمات و برگرفتن تأییدی از این توهمات توسط دیگران دچار وضعیتی می شوند که خروج از آن به آسانی امکان پذیر نخواهد بود. در یکی دو سال اخیر با توجه به اتفاقاتی که در سطح جامعه ایران و سیاست ورزی و نوع مجادلات سیاسی رخ داده است، این توهم در برخی به خصوص در میان کسانی که در دنیای مجازی فعالیت می کنند دامن زده شده که البته بحث آن مفصل و مصادیق آن بی شمار است.
البته این توهم جدای از این که در دنیای سیاست به خصوص از نوع مجازی آن وجود دارد در جای جای جامعه ایران ریشه دوانده است. هم در جنبه خصوص زندگی افراد و هم در حوزه عمومی. نکته این جاست که توهم در حوزه عمومی کار را به جایی رسانده که بسیاری واقعیت را با توهمات خود جایگزین کرده و آن را حقیقت پنداشته و مخالف آن را با انواع انگ ها که به فراخور نوع نگرشش به دنیا می زند، مورد تفقد قرار می دهد. زمانی که به این گروه متوهم، که متأسفانه در قشر به اصطلاح تحصیل کرده و طبقه متوسط در حال گسترش هست، از این توهم خبری داده شود می توان این انگ ها را مشاهده کرد.
جماعت متوهمی که در این جا روی سخن با آن هاست، هم خود بیمارند و هم جامعه را بیمار کرده اند. بیماری توهم بیش از هر بیماری ای خطرناک است و خودشیفتگی نتیجه مستقیم آن است. بیماری ای که جامعه را به انحطاط می کشاند. این نوشتار می تواند سرآغازی برای بحث پیرامون این بیماری خطرناک اجتماعی باشد که دامنه آن هر روز و هر روز گسترده تر و مبتلایان به آن افزون تر می شوند. بر فعالین و دلسوزان و فرهیختگان جامعه مبارزه با توهم شاید بیش از دیگر جنبه ها و معضلات اجتماعی است، چرا که دامنه توهم می تواند تمامی عرصه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی این مرز و بوم را در بر بگیرد کما این که کم و بیش گرفته است.