صفحات

۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت دهم؛ اصلاح


دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت دهم؛ اصلاح
اصلاح اجتماعی، بیش از هر چیز روندی است که در آن برخی فرآیندها، رویکردها، مفاهیم و ریوه ها در جنبه هایی از زندگی اجتماعی و در ساحت هایی دچار تغییر و تحول می شوند، این تحول دارای درجاتی است، اما در هر میزانی که باشد به بنیادهای سیاسی یا اجتماعی یک جامعه حمله ور نشده و آن ها را مورد هدف قرار نمی دهد حرکت اصلاحی بسیار آرام و کند و برخی موارد غیرملموس است اما خصوصیت مهم آن این است که از لحاظ ذهنی دارای مبانی مستحکم تری نسبت به حرکت های انقلابی است، چرا که "زمانِ" در اختیار برای یک حرکت انقلابی اندک و توافق نظری و مفهومی دربارۀ آن پایین است، اما حرکت های اصلاحی از یک سو، اندیشیده اند و از سوی دیگر خودانتقادی و قابل انطباق با شرایط زمانی و محیطی شان. از این رو باید توجه داشت که در همۀ حرکت های اصلاحی رگه هایی از محافظه کاری به چشم می خورد و زمانی این محافظه کاری ها رو به پایان می گیرد که یا تبدیل به انقلاب شده است یا در بیشتر اهداف خود به کامیابی رسیده و شرایط برای طرح کامل ایده های آن مهیاست.

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت نهم؛ انقلاب تحولی بنیادین

دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت نهم؛ انقلاب تحولی بنیادین
در کنار تمامی خصوصیات یک فرآیند تحول ساز در جامعه، نکته ای که در هر زمینه ای قابل توجه است، "شدت" و "ضعف" حرکت های تحول خواهانه است. شدت و ضعف در این جا بیشتر معطوف به عملکرد جریان های تحول خواه در یک جامعه است، که می تواند این جریان را به "انقلاب" یا "اصلاح" تبدیل کند یا حتی راهی میانه را در بر داشته باشد. در این زمینه که چگونه یک جریان تحول خواه به جریانی تند و بنیان افکنی چون انقلاب تبدیل می شودباید گفت، که این موضوع بیش از همه در جامعه ای رخ می دهد که دولت ها دو عنصر اصلی "کارآمدی" و "مشروعیت" را همزمان از دست داده باشند و گزاره ای که بر این مبنا شکل گرفته باشد، بدون تردید گزاره ای انقلابی است، چه آن که "صورت بندی" ابتدایی اش انقلابی باشد چه نباشد. البته واضح است که این رویکرد به انقلاب، بیش از همه به "انقلاب سیاسی-اجتماعی" نظر دارد، البته چارچوب "عدم کارایی و مشروعیت" می تواند در گونه های دیگر انقلاب نیز کاربرد داشته باشد و به نوع کارآیی و نیز مشروعیت مفاهیم یا ابزارهایی که در یک زمینه یا وضعیت وجود دارد، معطوف باشد.

۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت هشتم؛ گفتگو و لوازم آن


دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت هشتم؛ گفتگو و لوازم آن
هر گفتگویی لوازم خود را دارد و پیدا کردن "زبان مشترک" میان گفتگوکنندگان، شاید، اصلی مهم برای ایجاد یک گفتگو است. در این جا، "زبان" مشترک بیش از هر چیز از دایرۀ مفاهیم زبانیِ مشترک پیرامون موضوع شکل خواهد گرفت و مجموعه ای از این مفاهیم مشترک، ایجاد زبان مشترک و در نتیجه "فکر" مشترکی خواهد کرد.
در کنار این، لزوم گفتگو با گذشته، و لزوم فهم جدید از آن نیز دارای اهمیت زیادی است، البته مشخص است که این "گفتگو" بیش از همه و پیش از آن "نقادانه" است و به دور از هرگونه "شیفتگی" و "شیدایی"، چرا که هر کدام از این دو آفتی برای درک گذشته است و جز بر دامنۀ توهمات، چیزی ایجاد نخواهد کرد. و لازمۀ یک گفتگو، سنجش آن با خردی است که در آن، حد میانۀ هر گونه افراط و تفریط رعایت شود، این حد میانه، خود، نقش مهمی در ایجاد "تحولات اجتماعی اصلاح طلبانه" دارد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت هفتم؛ گفتگو؛ از شروط اصلی ایجاد یک تحول

دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت هفتم؛ گفتگو؛ از شروط اصلی ایجاد یک تحول
یکی از شروط اصلی برای ایجاد یک "تحول" توافق بر سر چرایی و چگونگی آن است. پیش از هر چیز چرایی آن باید دی میان کنش گران تحول خواه مورد توجه قرار گرفته و گزاره های اصلی آن باید در اذهان شکل بگیرد ولی مسألۀ مهم این جاستن که این شکل گیری از چه راهی و با چه مکانیسمی صورت می پذیرد؟ این مکانیسم بدون تردید جز از راه "گفتگو" میان کنش گران و رابطه ای "بین الاذهانی" و ایجاد "زبان مشترک" میان آن ها صورت نخواهد گرفت. این توافق نسبی بر سر موضوعات و مفاهیم است که می تواند به توافق بر سر چرایی و چگونگی یک تحول بیانجامد و سمت و سوی مناسبی به هر جریان تحول خواهانه بدهد و بدون توافقی بین الاذهانی هیچ راهای به هیچ گونه تحولی باز نخواهد شد. از این رو "گفتگو" و البته پیش از آن "لوازم ایجاد یک گفتگو" اصلی مهم در ایجاد هر تغییر، اعم از اجتماعی و غیرِ آن دارد.
البته، باید در نظر داشت که این توافق نه به معنای رایج آن که رسیدن به یک اصل واحد دربارۀ چرایی و چگونگی یک تحول، بلکه حرکت به سمت یک "حداقل" میان گروه ها و اشخاص تحول خواه است و نکتۀ بدیهی ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که این "حداقل توافق" الزاماً رسیدن به "حداکثر وحدت" نخواهد بود.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

پاره های اندیشه-1؛ حقوق انسانی


پاره های اندیشه-1
حقوق انسانی
حقوق انسانی را نمی توان بر هیچ پایه ای بنا نهاد؛ مگر برپایۀ حقوق طبیعت؛ و اصل اساسی، اصل جهان شمولِ این حقوق در سرتاسر زمین از این قرار است «آن چیزی را که بر خودت روا نمی بینی بر دیگران روا مدار». حال معلوم نیست با وجود چنین اصلی، انسانی می تواند به انسان دیگر بگوید «ایمان بیاور بر آن چه من ایمان دارد، از آن چه ایمان داری دست بکش، ورنه هلاک خواهی شد».
ولتر، رساله در باب بردباری و مدارا، نشر الکترونیک، بنیاد برومند

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت ششم؛ ذهنیت و عینیت در تحول اجتماعی


دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت ششم؛ ذهنیت و عینیت در تحول اجتماعی
هر تحول دو سویه یا رویه دارد: ذهنی (در ساحت اندیشه، فکر و مفهوم) و عینی.
می توان گفت سویه های ذهنی یک تحول بیش از هر چیز، با درک نوین از دنیاست که ایجاد می شود و هر گاه که ایجاد شود، لاجرم به دنبال نمود بیرونی برای خود نیر خواهد بود و البته این وابسته به شرایط بیرونی هر جامعه است که آیا با تحولات ذهنی در ابعاد گوناگون اش همراه می شود یا آن را پس می زند و این پذیرش یا رد، نقش عمده ای در شکل گیری سمت و سوی هر تحول، ناکام شدن یا انجام گرفتن آن دارد.
البته رسیدن به وحدتی میان عین و ذهن را باید در یک زمینۀ گفتمانی مورد توجه قرار داد که در آن جا گزاره های گوناگون در یک جامعه، پس از شکل گیری در اذهان بر ساختار زبانی جامعه جاری می شوند، و به دنبال ایجاد ساختارهای خود، که بیش از همه مبتنی بر نسبیت است، می روند. از این رو باید به نسبی بودن قضایا و نظرات و گزاره ها در یک تحول اجتماعی، به خصوص در عرصۀ نظری توجه نمود.
البته بحث پیرامون این بُعد از تغییر و تحول اجتماعی بسیار بیش از مباحثی است که به صورت خلاصه وار در بالا آمد و نگارنده امید آن دارد که در آینده ای نه چندان دور به بحث مفصل تری پیرامون نگاه "گفتمانی" به جامعه و تحولات آن داشته باشد.