صفحات

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی؛ یادداشت چهاردهم؛ تحولات از بالا یا پایین


دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت چهاردهم؛ تحولات از بالا یا پایین
معمولاً در مباحثی که پیرامون اصلاحات، توسعه، نوسازی، دگرگونی و کلاً تحولات اجتماعی-سیاسیِ هر جامعه می شود، توجه به مبدأ و مجری و زمینه ای که در آن این تحولات رخ می دهد مورد توجه زیاد قرار می گیرد. این که تحولات اجتماعی از «بالا» توسط «قدرت سیاسی» و «حکومت» انجام گیرد یا به اصطلاح از «پایین»، توسط «جامعه» یا «مردم». موضوعی مورد مناقشه بوده. عده ای از لزوم «اقتدار» دولت در پیشبرد تحولات صحبت کرده و برخی از لزوم «زمینه»های اجتماعی و گسترش تحولات در ساختارهای اجتماعی گفته اند. صرف نظر از درستی یا نادرستی هر کدام از این دو، تحولات اجتماعی نمی تواند برکنار از «اقتدار» دولت و «زمینۀ» اجتماعی باشد. اصلاحات از بالا به تنهایی اگرچه از توان و قدرت بیشتری برخوردار است ولی عموماً با امیال و خواسته های سیاست مداران و حاکمان در می آمیزد و این امیال و خواسته ها بسته به تعامل میان جامعۀ مدنی و دولت دارد و نیز نسبتی که میان آن دو وجود دارد. همین مسئله در مورد اصلاحات و تحولات از پایین نیز مد نظر است. توان مندی اجتماعی و وجود اجماع بر سرِ یک روند و موضوع در سطح جامعه، مهم ترین مبنای تحولات اجتماعی از پایین است، از این رو ایجاد تحول از پایین مستلزم شناخت و درک تفاوت هایی است که در لایه های مختلف جامعه وجود دارد و تعارض میان منافع مختلف و در این جا، دولت هایی که تعامل و نسبت مناسب و مثبتی با جامعه دارند، می توانند با ایجاد اجماع اجتماعی و ظهور به عنوان میزان عمل اجتماعی و ملی راهی میان اصلاحات از بالا و پایین را ایجاد کند.
در یاددداشت بعدی در این باره بیشتر صحبت خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر