صفحات

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

دربارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت پنجم؛ گسترۀ یک تحول اجتماعی


دربارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت پنجم؛ گسترۀ یک تحول اجتماعی
هنگامی که دربارۀ "تحول اجتماعی" سخن به میان می آید، آن چه واضح و بدیهی است گسترۀ آن، یعنی "اجتماعی" بودنِ آن است، اما در عین حال این موضوع بدیهی و مفهوم روشن، در برخی موارد پوشش مناسب و کاملی را برای درک موضوع ارائه نمی دهد، چرا که ممکن است بیش از آن که "جامعه" به عنوان یک کل مورد توجه قرار گیرد، بخشی یا جزئی از جامعه مورد نظر باشد و در عین حال از آن به عنوان "تحول اجتماعی" یاد شود. از این رو پیش از هر مطالعه یا بررسی ای باید در حوزه و گسترۀ آن به صورت مشخص و معین معلوم باشد و در این حوزۀ عمل نیز صادق است.
همچنین باید توجه داشت که یکی از آفت های مهم هر تحول اجتماعی، مشخص نبودن حوزه  گسترۀ آن است که هم در عدم درک مفهومی از آن و هم درک ملاحظات عملی هر فعالیت اجتماعی دارد و گاه، همراه شدن این دو آفت مهم ترین ضربه ها را به یک جریان اصلاح طلبانه یا حرکت تحول خواهانه زده و بیش از همه از سوی کسانی نیز ابراز می شود که کمترین کارها را در عمل و نظر انجام می دهند و بیشترین سود را از آن می خواهند و البته بیشتر از همه پر سر و صدا و متوهم اند!

در بارۀ تحولات اجتماعی، یادداشت چهارم؛ بحران به مثابه سرآغاز یک تحول


در بارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت چهارم؛ بحران به مثابه سرآغاز یک تحول
سرآغاز هر تحول اجتماعی، بیش از هر چیز در دو زمینه است: ایجاد بحران اجتماعی و فکر و اگاهی از این "بحران". پس دریافت وضع متحول جامعه باید با شناخت بحران ها یا کانون های بحران خیز آن صورت گیرد و نخستین موضوع در این جا درک مفهوم بحران است.
"بحران" در ساده ترین تعریف عبارت از در هم ریختن مفاهیم، ساختارها، کارکردها یا فرآیندها در یک جامعه در دوره ای مشخص است. این در هم ریختگی هم خود نشانه ای از بحران است و در بحث حاضر سرآغاز هر تحولی.
غالباً بحران به صورت مفهومی منفی یا ناخوش آیند تصور می شود حال آن که به وجود آمدن یک بحران خود مقدمه ای برای خروج از وضعیت موجود به وضعیتی جدید است. البته بسیاری این "بحران" را یا نمی بینند یا نمی فهمند و یا انکار و پنهان می کنند و این گونه راه را بر هر تحولی می بندند.
باید توجه داشت، پیش از هر چیز بحران ها در مفاهیم رایج در یک جامعه رخ دهد و پس از آن است که در فرآیندها، ساختارها و کارکردها قابل مشاهدۀ عینی است، لذا پیش از هر بحثی پیرامون یک تحول اجتماعی، باید دربارۀ مفهوم "بحران" و سرآغازهای آن صحبت کرد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

در بارۀ تحولات اجتماعی یادداشت؛ سوم؛ تداوم؛ مفهومی در مقابل گسست


در بارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت سوم؛ تداوم؛ مفهومی در مقابل گسست
هر چند "گسست" از وضعیت پیشین و وارد شدن به دوران جدید، اصل بنیادین هر تحول اجتماعی است ولی نکته ای که در این زمینه باید مورد نظر قرار گیرد مفهوم مخالف آن یعنی "تداوم" است.
تداوم، در این جا، راه یابی عناصری از دنیای قدیم به دنیای جدید با همان کارکرد یا با اندک تغییری است. توجه به نوع "گسست" و "تداوم" در شناخت یک تحول اجتماعی دارای اهمیت زیادی است، چرا که در تعیین آن چه از دوران پیشین به زمانۀ پس از آن وارد شده، و آن چه که تغییر نموده، می تواند در شکل گیری تحولات بعدی یک جامعه کمک نماید. همیشه، عناصری از یک جامعه خود را نسبت به تغییرات محکم تر و ریشه دارتر می دانند یا تصور می شوند، از این رو در هنگامۀ تحول و گذار جامعه به دوران جدید، توجه به این که آیا این عناصر، که بیش از همه در "سنت" تعریف می شوند، چگونه در مقابل تندباد تغییرات و تحولات تاب و توان می آورند و "تداوم" آن ها در جامعۀ متحول شده، چه نسبتی با تغییرات دارد.
توجه به دو مفهوم "گسست" و "تداوم" برای شناخت تحولات جامعۀ ایرانی در یکی دو سدۀ اخیر بسیار حائز اهمیت است، چرا که جامعۀ ایران را در دو سدۀ اخیر بیش از همه می توان جامعه ای در حال "گذار" تعریف کرد. "گذار"ی که مبنای آن را باید در جایی دید که «شناخت» از جهان نو، وجدان ایرانی را نسبت به تغییراتی که رخ داده آگاه نموده و و "گسست"ی از دنیای قدیم را برای اش آغازید. حال آن که بسیاری از عناصر جامعۀ ایران یا به "تداوم" خود در عرصه های مختلف ادامه داده یا مانعی در برابر این "گسست" شدند.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

در بارۀ تحولات اجتماعی؛ یادداشت دوم. گسست؛ مبنای ایجاد یک تحول اجتماعی


در بارۀ تحولات اجتماعی
یادداشت دوم. گسست؛ مبنای ایجاد یک تحول اجتماعی
"تحول" در هر جامعه ای به صورت مشخص از روندهایی پیروی می کند که در آن وضعیت یک دورۀ مشخص به وضعی نو تبدیل می شود. یک جامعه در "گسست" از دورۀ پیشین، با توجه به لزوم تغییر، به "تحول" دست می یابد.
در یک جامعه ساحت های گوناگونی وجود دارد که در هر کدام از آن ها می تواند "گسست"ی رخ دهد. گسست از جامعۀ پیش از تحول، مهم ترین نکته ای است که باید در نظر داشت. این گسست در دو ساحت "عمل" و "نظر" رخ می دهد و شناخت این ساحت ها اصلی ترین موضوع در ایجاد "تحول" است. در هر تحول اجتماعی این پرسش های مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
"گسست، از چه چیز، در چه ساحت یا ساحت هایی، در چه زمینه ای، برای رسیدن به چه وضعیتی و در نهایت با چه طرحی" صورت می گیرد.
پاسخ به این پرسش ها اولین گام ها برای یک "تحول" اجتماعی است چرا که چنین چیزی بدون توجه به پنج گانۀ بالا، نمی تواند صورت بگیرد. بیش از هر چیز در ابتدا باید به این پرسش پاسخ داده شود که گسست از "چه چیز" صورت می گیرد، چرا که ایجاد یک تحول در ابتدای امر باید به صورت مشخص و معین باشد که از چه چیزی صورت می گیرد.
شاید خوانندۀ یادداشت حاضر و یادداشت های قبلی و پیش رو به این نکته خدشه وارد کند که نکات مورد توجه، چیزی جز بدیهیات نباشد. در پاسخ باید گفت که اشکال مهمی در تحلیل های کنونی جامعۀ ایران به صورت مشخص موج می زند، عدم توجه به چنین بدیهیات بسیار روشن است و یکی از هدف های این یادداشت ها تذکر و برجسته کردن همین بدیهیات به ظاهر ساده اما بسیار مهم است.

در باب تحولات اجتماعی؛ یادداشت یکم: کوتاه دربارۀ مفهوم "تحول"


در باب تحولات اجتماعی
یادداشت یکم: کوتاه دربارۀ مفهوم "تحول"
در مطالعات اجتماعی و سیاسی دو بُعد مهم وجود دارد: ثبات و تحول. آن چه مربوط به تحلیل وضعیت یک جامعه در یک دوره مشخص و به خصوص در زمینه هایی چون بررسی نهادها یا کارکردهاست را می توان تحلیل های مربوط به ثبات جامعه دانست. در این جا سخن در این زمینه نیست و باب صحبت پیرامون "تحولات" یک جامعه است. سؤال اصلی در این جا آن است که چه چیزی می تواند خمیرمایۀ تحول در یک جامعه باشد؟ "تحول" از چه مکانیسم هایی بهره می برد؟ نسبت جامعۀ قدیم و جدید با یک دیگر و با تحول رخ داده در سطح یک جامعه چیست؟
مهم ترین وجه "تحول"، تغیر ساختارهای گوناگون جامعه است، "تغییر" البته می تواند سویۀ مثبت یا منفی داشته باشد، اما عموماً "تحول"، تغییری مثبت و رو به جلو تعبیر می شود، همچنین باید در نظر داشت که جامعه ای که در حال "تحول" به سر می برد باید به گونه ای توجه کند که در چه راستایی و با چه هدفی صورت می گیرد.
درک "تغییر" و لزوم فهم مناسب از آن، لازمۀ اصلی هر فعالیت اصلاح طلبانه است و علی رغم این که چنین مقوله ای از بدیهیات محسوب می شود باید بیشتر و عمیق تر به آن پرداخته شود. مجموعه یادداشت هایی که در ادامه خواهد آمد بسیار مختصر و فشرده به جنبه های گوناگون مفهوم تحول خواهد پرداخت و مشخص است که رویکرد بیشتر اجتماعی و سیاسی در آن مورد توجه خواهد بود. در این یادداشت ها سعی شده که به صورت کوتاه هر کدام از این مقولات معرفی شوند و سخن مفصل تر آن باشد تا وقت دگر...

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

در باب تحولات اجتماعی؛ یادداشت صفر


در باب تحولات اجتماعی
یادداشت صفر
مجموعه یادداشت هایی که در ادامه خواهد آمد، تأملاتی کوتاه و گذرا دربارۀ مفهوم "تحول" است و بیش از همه علت پرداختن به آن درک این نکته است که هر حرکت اصلاحی در یک جامعه، بدون وجود یک تحول رخ نداده و این نکتۀ بدیهی خود اصلی ترین چیزی است که در یک جامعه، بدون وجود یک تحول رخ نداده است. این نکتۀ بدیهی خود اصلی ترین چیزی است که باید در هر حرکت اصلاحی در جوامع گوناگون به آن پرداخته شود.
موضوع "تحول" متعلق به ساحت همۀ انسان هاست و به قولی "بشری" است. از این رو در یادداشت های پیش رو، مصداق ها به ندرت مورد توجه قرار می گیرند، مگر در جایی بالضروره.
البته در ادامۀ این موضوع، و با پایان یافتن بخش اول، به "تحولات سیاسی-اجتماعی ایران معاصر" پرداخته خواهد شد که مفصل تر و با جزئیات بیشتر خواهد بود.
نقدها و نظرات، هدایایی هستند که نگارنده بیش از همه طالب آن است که از یاران و دوستان دریافت کند.

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

کوتاه در باب «حق» و «مسئولیت» اجتماعی


در باب «حق» و «مسئولیت» اجتماعی
1. هر فردی به عنوان عضوی از جامعه در قبال اطراف خود دارای حقوق، وظایف و مسئولیت هایی است. دنبال کردن این حقوق، وظایف و مسئولیت ها مهم ترین وجوه زندگی اجتماعی و فردی بشر است و بدون آن ها رفتن به سوی جامعه ای سعادت مند و سالم چیزی بعید و از احتمالاً ناممکنات است. از این رو برای هر فرد در جامعه این که چه چیزی او را بین افراد نگه داشته و چه رشته هایی او را به جامعه پیوند می دهد و دانستن آن بسیار اهمیت دارد.
2. کراراً دربارۀ «حقوق بشر» نوشته اند و گفته اند و البته درست؛ اما آن چه که در این میان مغفول مانده است «مسئولیت» بشر است. طرح پرسشی ساده در این میان لازم است که مسئولیت یک انسان در قبال حقوقی که دارد چیست؟ و در تکمیل این پرسش باید این پرسش را مطرح کرد که آیا فربه کردن «حقوق» بشر به معنای کاستن از بار «مسئولیت» آن نیست؟ البته این پاسخ درست می تواند مطرح شود که پی گیری این موضوع خود به مثابه مسئولیتی بشری است و شاید از همه مسئولیت ها مهم تر. ولی در عمل بیش از هر چیز در این حقوق به بخشی سیاسی و عمدتاً مناقشه بر انگیز این حقوق اشاره می شود که بیش از همه به کار «مبارزه» و «مجادله» سیاسی بر آید و در این میان آن چه مغفول مانده این است که بشر حقوق مدار در کجای جهان ایستاده و وظیفه اش و مهم تر از آن مسئولیت اش در قبال این حقوق چیست؟
3. ممکن است این موضوع مورد اعتراض قرار گیرد که مسئولیت و طرح کردن آن راهی برای بستن موضوع حقوق بشر و آغاز راهی برای رفتن به سوی جامعه ای است که در آن فقط افراد در برابر قدرت حاکم اند و «مسئول». این ایراد در جایی می تواند مورد توجه قرار گیرد که صرفاً به مقولات این چنینی از دریچۀ سیاسی نگاه شود و ابعاد دیگر «حقوق و مسئولیت» نادیده گرفته شود و نگاه سیاست زده به حقوق بشر بیش از همه به نگاه این چنینی به مقولۀ مسئولیت خرده خواهد گرفت.
4. نگاه سیاسی در جامعۀ امروزین ایرانی که یادگاری از اولین برخوردهای ایرانیان و تعاملات شان با تجدد است، بیش از همه آمیخته با توهم و وارونه دیدن قضایاست. در ایران کنونی هر چیز سیاسی دیده می شود و افراد بدون این که چیزی از سیاست بدانند و بهره ای از آن برده باشند خود را مجاز به تعبیر سیاسی از همه چیزِ عالم و آدم می دانند. بدون این که مسئولیتی در قبال حرف ها و اظهار «نظر»هایشان داشته باشند و البته آن را «حق» خود نیز می دانند.
5. «حق»ی که بدون مسئولیت در نظر گرفته شود خود می تواند مهم ترین آفت برای آن حق باشد، زیرا که حدودی را معین نمی کند که افراد در جامعه چگونه با هم تعامل کنند و انسان محق بی مسئولیت بیش از هر چیز خودشیفته و متوهم خواهد شد. چیزی که این روزها البته در جامعۀ ایرانی به وفور دیده می شود که همه حق دارند یا داعیه اش را ولی کمتر کسی حتی داعیۀ مسئول بودن را دارد. 

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

آفت های جامعه ایران توهم بخش دوم: توهم سیاسی...توهم مجازی

آفت های جامعه ایران

توهم

بخش دوم: توهم سیاسی...توهم مجازی

این موضوع که توهم چیست و مرز آن با مقولاتی نظیر تخیل یا تصور چیست یکی از مباحثی است که باید به آن به نحو مشخصی توجه شود. توهم جایی ایجاد می شود که فردی برای خود و در ذهن اش بیش از توان ذهنی، جسمی و روحی اش جایگاه و مقامی متصور شود و مرز خیال و واقع و تصور و فهم برای او در هم ریخته باشد. در تعریف " وهم حالتي از تغيير هوشياري است كه در آن فرد موضوعاتي را احساس و ادراك مي‌كند كه واقعيت خارجي ندارند ولي فرد مبتلا به توهم آنها را واقعي مي‌پندارد و بر واقعي بودن آنها اصرار دارد. توهم معمولا به عنوان يك نشانه اساسي در اختلالات رواني محسوب مي‌شود و لازمه بررسي و علت‌يابي و تشخيص‌گذاري مفيد است. " (توهم واقعا چيست روان شناسی (10) / ترجمه: علي پيرا؛ روزنامه شرق؛ 5 دی 1390) که در این جا بیش از همه این هوشیاری اجتماعی متوهمین است که تغییر و نوسان پیدا می کند. از نظر ایشان مرز میان تصورات وهم آلودشان با واقعیت برداشته شده و ایشان در قامتی فراتر از چیزی که باید باشند خود را تصور نموده و مرزی میان آن قائل نمی شوند.

جدای از این تعریف روان شناسانه از توهم آن چه در نوشتارها مورد توجه قرار گرفته وجه اجتماعی و سیاسی این بیماری است که اتفاقاً در میان برخی از سیاسیون و به اصطلاح فعالین با پسوندهای مختلف دامنه وسیعی پیدا کرده است. این بیماری را می توان "توهم سیاسی"دانست، از این رو و نظر به مسائلی که بیش از سه سال در کشور رخ داده و وجوه مختلف و گوناگونی پیدا کرده است، شناسایی این این آفت برای آینده فرهنگی و سیاسی کشور امری نه ضروری که حیاتی است. در این بیش از سه سال، بسیاری افراد به خاطر شرایط استثنایی کشور، بیش از هر چیز به جای تحلیل واقعیات، مبتنی بر خرد و دانش و سنجش، توهم را قرار داده و جای خود را بیش از هر چیز بر مبنای آن تعریف کردند. اگرچه نگارنده کمتر به مصادیق توجه دارد و بیشتر به دنبال طرح موضوع است اما برای نمونه و مشتی از خروار ذکر می نماید که یکی از مهم ترین توهماتی که در این مدت دامن گیر سیاست در ایران بود توهم بی رهبر بودن جنبش های اجتماعی بود و جالب این جاست که افرادی که این تز متوهمانه (و با عرض پوزش احمقانه) را دنبال می کردند در پاسخ به این که سرنوشت جنبش چه می شود و چه راهی را باید دنبال کند جوابی نداشتند. این مقوله، نمونه ای کوچک از توهمی دامن گیر است که اگرچه در سه سال اخیر اوج گرفته ولی دامن اهل سیاست و فرهنگ ایران را بیش از مدت گرفته و رها نمی کند.

نوع دیگر توهمی که باز در این مدت به صورت فزاینده ای دامن گیر جامعه ایرانی و سیاست و فرهنگ در آن شده، آغشته شدن بیش از حد آن به مباحث دنیای مجازی است. دنیایی که افراد بدون مسوولیت، بدون مشروعیت و بدون هیچ گونه ابایی هر چیزی را بر زبان آورده و بر توهمات موجود در جامعه افزوده اند، بدون این که پاسخ گوی حرف ها و نوشته های خود باشند. شبکه های اجتماعی ای نظیر فیس بوک که در دو سال اخیر رشد بی سابقه ای در ایران هم از نظر کاربر و هم از نظر میزان استفاده کرده است، از یک سو با کارکردی ارتباطاتی جامعه ای مجازی از ایرانیان را به وجود آورده است که این جامعه مجازی از مهم ترین زمینه های گسترش آفت "توهم مجازی" است. البته توهم مجازی یکی از مهم ترین آفت ها و نه تنها آفت آن است. در آینده درباره سیاست و مسوولیت و مشروعیت سیاسی بیشتر سخن به میان خواهد آمد.