در بارۀ تحولات
اجتماعی
یادداشت چهارم؛ بحران
به مثابه سرآغاز یک تحول
سرآغاز هر تحول اجتماعی،
بیش از هر چیز در دو زمینه است: ایجاد بحران اجتماعی و فکر و اگاهی از این
"بحران". پس دریافت وضع متحول جامعه باید با شناخت بحران ها یا کانون
های بحران خیز آن صورت گیرد و نخستین موضوع در این جا درک مفهوم بحران است.
"بحران" در
ساده ترین تعریف عبارت از در هم ریختن مفاهیم، ساختارها، کارکردها یا فرآیندها در
یک جامعه در دوره ای مشخص است. این در هم ریختگی هم خود نشانه ای از بحران است و
در بحث حاضر سرآغاز هر تحولی.
غالباً بحران به صورت
مفهومی منفی یا ناخوش آیند تصور می شود حال آن که به وجود آمدن یک بحران خود مقدمه
ای برای خروج از وضعیت موجود به وضعیتی جدید است. البته بسیاری این "بحران"
را یا نمی بینند یا نمی فهمند و یا انکار و پنهان می کنند و این گونه راه را بر هر
تحولی می بندند.
باید توجه داشت، پیش
از هر چیز بحران ها در مفاهیم رایج در یک جامعه رخ دهد و پس از آن است که در فرآیندها،
ساختارها و کارکردها قابل مشاهدۀ عینی است، لذا پیش از هر بحثی پیرامون یک تحول
اجتماعی، باید دربارۀ مفهوم "بحران" و سرآغازهای آن صحبت کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر